آندم که قلم بینم و قرقاول و
قرطاس/یکسر بسرایم ز قد قیصر و قسطاص
تقدیر به من گفت فقط اشک بریزم/با محسن یاحقی پرورده ی احساس
یک بار بیا دوست به ورزشگه ایثار/یک لحظه ببین دادگرا دقت آن پاس
رحمت به خراسان و رم و کابل و تهران/لعنت به تل آویو و درک دره و تگزاس
در قرن شرر، قرن ضرر، قرن تباهی/باید که پناهی ببرم بر ملک الناس
ایقان محمد(ص) بد و بخشایش باری/اعجاز عرب بود و ید حضرت الیاس
باید که دگر باره گذشت از شب نکبت/باید برسم با پرشی بر سر اجلاس.
شعر نیمایی شطرنج...
ما را در سایت شعر نیمایی شطرنج دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jafangalshoara بازدید : 127 تاريخ : جمعه 10 اسفند 1397 ساعت: 3:36